دسته بندي | ادبيات |
بازديد ها | 1 |
فرمت فايل | doc |
حجم فايل | 47 كيلو بايت |
تعداد صفحات فايل | 80 |


تئاتر شاعرانه و شرق
تقريباً اغلب افراد يا جريان هايي كه پيامبران و مدافعات شاعرانگي در زندگي و هنر بوده اند نگاهي به شرق داشته اند. فلسفه شوپنهاور و نيچه، هايدگر، و در عصر هنر. سورآليست ها – آرتو – برشت – گرتوفسكي – پيتز – سمبوليستي – هسه – شرق مانند قطب جلذبي تمام انديشه هاي شاعرانه را به خود جلب نموده است. عقل گريزي، عرفان مشحون در هنر و انديشه در گوناگوني جلوه هنر حيات، اعتبار دادن به خواب و رويا و شهود و دريافت حقيقت لحظه و ستايش بي عملي و ناكوشيدن، جهان روح را در مقابل جهان ماده غرب، جهان عمل، اراده، قدرت، آينده، عقل، الگوها، ايدئولوژي بنياد مي نهد.
آراگون دعوي داشت كه ميان شعر او و شعر عرفاي اسلامي، مناسبات و پيوندهايي هست كه وي آنها را نفي و رد نمي كند، ولي مي خواهد بنيان گذار «ديالكتيك» عرفان باشد. خود وي مي گويد: ابن عربي گفته هر عاشق در حقيقت فقط بر خداي خود عاشق است، و. من اين سخن را چنين تعبير و تفسير مي كنم كه «هر كه بر او عاشقه، خالق من است».
... شيفتگي سوررآليست ها به شرق، پيشينه اي بس كهن دارد سوررآليسم مدر حدود سال 1925 «شرق، شرق جهان گشا» را مي ستود. سوررآليست ها، شرقي اساطيري را براي دفع شر غرب، چون روح احضار مي كردند.
(ستاري (1347) صص 46 و 48)
آرتو متاثر از تئاتر باي (اندونزي) است چرا كه بازي مداوم آينده داري كه از رنگي به اشاره اي و از فريادي به حركتي مي تابد ما را همواره به راهي مي كشاند كه براي روح ناهموار و دشوار است و ما را در حالتي برار از ترديد و تشويق غوطه ور مي سازد كه از ويژگي هاي تأثير شعر است.
(آرتو (1383) صص 94 و 95)
ژنه و تئاتر شرق