شنبه ۱۱ دی ۹۵ | ۰۳:۳۶ ۵ بازديد


معنا
در ديده ديده، ديده اي بنهادم
وان را به جمال او جلا مي دادم
ناگه بر سر كوي كمال افتادم
از ديده و ديدني كنون آزادم
جوانمردا! شعر را چون آينه دان. آخر داني كه آينه را صورتي نيست در خود، اما هر كه در او نگه كند، صورت خود تواند ديد. همچنين دان كه شعر را در خود هيچ معني نيست، اما هر كس از او آن ترانه ديدن كه نقد روزگار او بود در كمال كار اوست. و اگر گويي شعر را معني آن است كه قائلش خودست و ديگران معنايي ديگر وضع مي كند از خود،
(عين القضات، به نقل از مايل هروي (1374) ص 209)
حال كه بحث في طبا در تئاتر شاعرانه را مطرح كرديم ضرورت بحث معنانيه در ارتباط با مخاطب در برخورد با تئاتر شاعرانه بيشتر مي آيد كه بحث بسيار جالبي است زيرا به عدم قطعيت معنايي واحد دو تئاتر شاعرانه مي